اسیر
دل که یه ویرونه بود
بخت که وارونه بود
هر کی به من گفت که منو دوست داره
مثل تو دیوونۀ دیوونه بود
هر کی اسیرش شدم
عشقو به بازار برد
دل به خریدار داد.
من که به دل نقش جنون میزدم
پیش تو تنها پِی عشق اومدم
وای که تو دیوونهتر از من شدی
با من و دل دشمنِ دشمن شدی
دل که یه ویرونه بود
بخت که وارونه بود
هر کی بهمن گفت که منو دوست داره
مثل تو دیوونۀ دیوونه بود
هر کی اسیرش شدم
عشقو به بازار برد
قلبمو آزار داد
دل به خریدار داد
من واسهت یه بیریا بودمو
پیش تو دنیای وفا بودمو
دلم میخواست که تکیهگاهت بشم
تو سختیا پشت و پناهم بشی
تو سختیا پشت و پناهت بشم
دیگه حالا دیره دیگه دیره
نمیخوام رفیق راهت بشم
دیگه حالا دیره نمیخوام نمیخوام
رفیق راهم بشی
دیگه حالا دیره که بیایی
با خبر از اشکم و آهم بشی
دل که یه ویرونه بود
بخت که وارونه بود
هر کی به من گفت که منو دوست داره
مثل تو دیوونۀ دیوونه بود
هر کی اسیرش شدم
عشقو به بازار برد
دل به خریدار داد.
۵۱آگست ۶۸۹۱
دل شکسته
ای آشنا منعم مکن
از بیداری شبها
بازیچۀ گردون شدمو
سرگشته و تنها
دلتنگم از بیداد جنون
ای محرم رازم
تا کی بگو با گردش این
گردونه بسازم
آتش گرفت آشیونهام
آزرده دل، از زمونهام
بینشونهام… به خدا
به خدا به خدا
سردرگریبون نشستهام
از عالمی دل گسستهام
دل شکستهام… به خدا
به خدا به خدا.
١۵ جولای ۶۸۹۱
ای آشنا رنجم مده
که شکسته دلم بهخدا
ای آشنا با من بگو
چه شد اون مِی و مستی ما
ای آشنا رنجم مده
که شکسته دلم بهخدا
ای آشنا با من بگو
چه شد اون مِیو مستی ما
ای آشنا رنجم مده
که شکسته دلم بهخدا
منعم نکن از پریشونی
در دل شبها
بشنو که من شکوهها دارم
از غم دنیا… آه…
دنیا برام قصۀ غمه
مستی برام عشق یک دَمِه
رنگ ماتمه… به خدا
به خدا به خدا