ابی - قاصد
یهقاصد خبرم داد که آفتاب لبِ بومه
نوشتم رو تَنِ شب
که خوشبختی تمومه
نه من مونده نه مایی…
نه حرفی نه صدایی
هزار دفعه شکستم عجب حادثههایی.
نپرس از شب و روزم… تو خوابم…
تو چه خوابی
بهمستی شبو تا صبح
خرابم چه خرابی.
به شب زُل زده بودم بهاین عشق
که شب مهتابی میشه
نگاهم به هوا بود بهاین عشق
که روز آفتابی میشه.
بهار پشتِ زمستون پس از تو
برام قصۀ غم داشت
نبودی که نبودی پس از تو
بهارم تورو کم داشت.
نپرس از شب و روزم تو خوابم…
تو چه خوابی
بهمستی شبو تا صبح
خرابم چه خرابی.
به گُل طعنه زدم من به این عشق
که تو فصلِ بهاری
به غم طعنه زدم من به این عشق
که تو عشقو میاری.
بهار پُشتِ زمستون پس از تو
برام قصۀ غم داشت
نبودی که ببینی پس از تو
بهارم توروکم داشت.
نپرس از شب و روزم تو خوابم…
تو چه خوابی
بهمستی شبو تا صبح
خرابم چه خرابی.
خواننده ابی
آهنگساز فرید زلاند
تنظیمکننده آندرانیک