نوش آفرین - کاکلی
کاکلی از همه دشت
نشون از یار میگرفت
گم میشد تو جادهها
شب که رگبار میگرفت.
شب از آسمون گذشت
کاکلی نور و ببین
پشتِ فریادِ کویر
کوهِ مغرورو ببین.
کاکلی خونۀ توست باغِ بیچینۀ ما
شهرِ پروازه و نور شهرِ آیینۀ ما
به سلامِ مَقدَمِت لشکرِ بهار میاد
از افق اسبِ سفید با یه شهسوار میاد.
اگه خورشید نباشه یخ میبنده باغِ نور
میمیرن تو ابر و باد گُلفروشای صبور
کاکلی تو جامِ جم تاجِ خورشیدو ببین
بیستون و چلستون
تختجمشیدو ببین.
تو بیا به شهرِ ما که شکستهس قفسها
بر تو ظلمی اگه رفت
تن بکش بر جرسها
جرسا صدا میدن روزِ داوری میاد
از تو لحظههای عدل حق بهیاوری میاد.
اگه خورشید نباشه یخ میبنده باغِ نور
میمیرن تو ابر و باد گُلفروشای صبور
کاکلی تو قصرِ ما موندو رگبارو ندید
دیگه زیر سقفِ نور شبایِ تارو ندید.
کاکلی تو شهرِ ما موندو رگبارو ندید
دیگه زیر سقفِ نور شبایِ تارو ندید
اگه خورشید نباشه یخ میبنده باغِ نور
میمیرن تو ابر و باد گُلفروشای صبور.
کاکلی خونۀ توست باغِ بیچینۀ ما
شهرِ پروازه و نور شهرِ آیینۀ ما
به سلامِ مَقدَمِت لشکرِ بهار میاد
از افق اسبِ سفید با یه شهسوار میاد.