قصه مهربونی- حبیب
ایوای چی شد اون جوونیامون
اون قصۀ مهربونیامون
ایوای مگه ما یکی نبودیم
دیوونۀ زندگی نبودیم.
صدای گریههای منو تو میشنُفتی
دلم شکست و ایوای
چرا یه آخ نگفتی
تو مثلِ یه لاله یه قاصد از بهاری
تو خندۀ گرمِت ترانههای بارون
تو به دادِ قلبم چه مهربون رسیدی
وای از لب بومم چه بیوفا پریدی
صدای گریههای منو تو میشنفتی
دلم شکست و ایوای
چرا یه آخ نگفتی.
باز نگاهت اگه عاشق و مستم کنه
من چه کنم با غمِت
وایخدایا نمیتونم
شب که مستی میاد
باز دلِ تنگم میخواد
عاشقِ چشمات بشم
وایخدایا نمیتونم
صدای گریههای منو تو میشنفتی
دلم شکست و ایوای
چرا یه آخ نگفتی.
ایوای چی شد اون جوونیامون
اون قصۀ مهربونیامون
ایوای مگه ما یکی نبودیم
دیوونۀ زندگی نبودیم.
صدای گریههای منو تو میشنفتی
دلم شکست و ایوای چرا یه آخ نگفتی
تو مثلِ یه لاله یه قاصد از بهاری
تو خندۀ گرمِت ترانههای بارون.
تو به دادِ قلبم چه مهربون رسیدی
وای از لب بومم چه بیوفا پریدی
صدای گریههای منو تو میشنفتی
دلم شکست و ایوای
چرا یه آخ نگفتی.
خواننده حبیب
آهنگساز و تنظیمکننده حبیب