Gheseye Eshgh – Ebi

ابی قصه عشق

شب به اون چشمات خواب نرسه
به تو می‌خوام مهتاب نرسه
بریم اونجا، اونجا که دیگه
به تو دست آفتاب نرسه

عاشقت بودن عشق منه
این و قلبم فریاد میزنه
گریه‌ی مستی داره صدام
این صدای عاشق شدنه

قصه‌ی عشقت باز تو صدامه
یه شب مستی باز سر راهمه
یه نفس بیشتر فاصله‌مون نیست
چه تب و تابی باز تو شبامه

تو که مهتابی تو شب من
تو که آوازی رو لب من
اومدی موندی شکل دعا
توی هر «یا رب، یا رب» من