هایده - دعای سحر
سحرا وقتِ دعا من به پُرباری ابرم
به سبکباری باد با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش
توی لحظههام میاد
اون خدایی که همه عالم از اوست
رو بلندیهای ابرا میشینه
میدونم که هایهای گریههامو میشنوه
میدونم که اشکهامو میبینه.
صدای اذون میاد صدای اذون میاد
میپیچه تو نَفَسِ سادۀ صبح
رو لبم نشسته آه و دل من غرق گناه
سر میذارم روی سجادۀ صبح.
سحرا وقتِ دعا
من به پُرباری ابرم به سبکباری باد
با خدا حرف میزنم…
با خدا که موج نورش توی لحظههام میاد
اون به محرابِ یقینم میبره
به سراپردۀ دینم میبره
اون تسلّای وجود… سِرّ هر بود و نبود
به شکوهِ لحظههای بهترینم میبره.
اونکه تاریخِ بلندِ کبریاش
تو دلا غریزۀ ستایشه
سر به سجدهش میذارم تا بمیرم
واسه رفتن تنِ من یه خواهشه
واسه رفتن تنِ من نیایشه.
سر به سجدهش میذارم تا بمیرم
واسه رفتن تنِ من یه خواهشه
واسه رفتن تنِ من نیایشه.
صدای اذون میاد صدای اذون میاد
میپیچه تو نَفَسِ سادۀ صبح
رو لبم نشسته آه و دل من غرق گناه
سر میذارم روی سجادۀ صبح.
سحرا وقتِ دعا
من به پُرباری ابرم به سبکباری باد
با خدا حرف میزنم…
با خدا که موج نورش توی لحظههام میاد
سحرا وقتِ دعا
من به پُرباری ابرم به سبکباری باد.
صدای اذون میاد صدای اذون میاد
میپیچه تو نَفَسِ سادۀ صبح
رو لبم نشسته آهو دل من غرق گناه
سر میذارم روی سجادۀ صبح
با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش توی لحظههام میاد
با خدا که موج نورش توی لحظههام میاد.
سحرا وقتِ دعا من به پُرباری ابرم
به سبکباری باد با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش
توی لحظههام میاد
اون خدایی که همه عالم از اوست
رو بلندیهای ابرا میشینه
خواننده هایده
آهنگساز و تنظیمکننده فریدون خوشنود