مهستی - عطر بهار
گفتی از لالۀ اون دشتای دور
گفتی از قصۀ گُلکاری بگو
گفتی از عاشقی چلچلهها
گفتی از هلهلهها ولولهها.
میدونم با تو بهار دیدنیه
میدونم گُل تو بهار چیدنیه
بخدا که بهارو میشناسم
روزگارو روزگارو میشناسم
مثل چهارده سالههای بیقرار
دویدن تو سبزهزارو میشناسم.
اما با اینهمه غم
که تو دلِ شکستهمِه
با غباری که ز حسرت
رویِ پوستِ خستهمِه
نمیتونم… نمیتونم… دوباره بهار بشم
نمیتونم… نمیتونم
واسه هیچکی یار بشم.
بخدا …که بهارو میشناسم
روزگارو روزگارو میشناسم
تو کوچه پَسکوچههای عاشقی
لحظههای انتظارو میشناسم
اما تا دل سفرِ دشت و بیابون میکنه
دیدن بنفشهها چشمامو گریون میکنه.
نمیتونم… نمیتونم دوباره بهار بشم
نمیتونم نمیتونم واسه هیچکی یار بشم
نمیتونم… نمیتونم دوباره بهار بشم
نمیتونم نمیتونم واسه هیچکی یار بشم.
خواننده مهستی
آهنگساز و تنظیمکننده فریدون خوشنود